تحلیل انتقادی سیاست‏های فرهنگی پهلوی اول بر اساس نظریه پدیدار شناختی فرهنگ: نمونه پژوهی سازمان پرورش افکار

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام

2 استادیار دانشگاه تبریز

چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی و تحلیل انتقادی سیاست‏های فرهنگی پهلوی اول انجام گرفته است. دولت پهلوی اول با قدرت‏گیری رضاشاه در صدد تغییر فرهنگ سنتی و بومی برآمد. هدف اصلی دولت پهلوی، دستیابی به تجدد بود که یکی از مهم‏ترین راهبردهای اتخاذ شده، تغییر فرهنگ بومی و سنتی و جایگزینی آن با فرهنگ عرفی و غربی بود. دولت در پروژه مدرن سازی از افراد، گروه‏ها و سازمان‏های مختلفی استفاده کرد. یکی از این سازمان‏ها که در سال 1317 هجری شمسی شکل گرفت و تا پایان دوره رضاشاه با شتاب گسترش یافت، سازمان پرورش افکار بود. سوال مقاله عبارتست از اینکه، سیاست‏های فرهنگی پهلوی اول در چارچوب پدیدارشناختی چگونه قابل تحلیل است و سازمان پرورش افکار چه نقشی در پروژه متحول سازیِ فرهنگ آن دوره داشت؟ یافته‏های مقاله حاکی از آن است که دولت پهلوی اول تغییر فرهنگ سنتی را یکی از راهبردهای تجدد می‏دانست، به همین منظور در نظر داشت جهان زیسته مردم را با معیارهای جدید تغییر دهد؛ با این هدف و رویکرد در صدد تغییر انگاره‏ها و باورداشت های جامعه برآمد. دستاورد پروژه زمانی بود که بازاندیشی (تعریف جدید از فرهنگ) به اشتراک بین الاذهانی در سراسر جامعه مبدل شود؛ بعلت عدم پذیرش و مشارکت از سوی مردم سیاست اعمالی رضاشاه امکان اجرایی و عملیاتی نداشت.

کلیدواژه‌ها