وانمایی کنش ناهمساز زبانی کارگزاران سیاسی پهلوی دوم در برساخت سلطنت مطلقه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار و عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی ، دانشکده ادبیات وعلوم انسانی، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران

2 عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی، دانشکده ادبیات وعلوم انسانی ، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران

10.30510/psi.2022.316118.2663

چکیده

در روانشناسی گفتمان، سوژه‌ها در محیط کنش‌ اجتماعی که در آن واقع شده‌اند از زبان به عنوان وسیله‌ای جهت فهم پدیدارهای پیرامونی خود استفاده می‌کنند. در واقع از تعامل زبان و محیط، پراکتیس‌های گفتمانی افراد در عرصه اجتماع برساخته می‌شود، به گونه‌ای‌که در اثر این تعامل، گفتمان مسلط تقویت یا تضعیف می‌شود. گفتمان ناسیونالیسم- سکولاریسم مطلقه پهلوی دوم علی‌رغم این‌که در فضای جامعه هژمون است، تک‌گفتارهای زبانی کارگزارانش، نشان از سویه‌های ناهمساز آن با گفتمان مسلط دارد. این بخش زبانی برغم پنهان بودن، گشاینده ذهنیت منتقد کارگزاران این دوره نسبت به پدیدارهای سیاسی مسلط است. براین اساس هریک از کارگزاران پهلوی دوم، ضمن پذیرش اصول مسلط گفتمان برساخته شده سلطنت مطلقه، متاثر از رویکردهای متفاوت روانشناختی خود که در شرایط محیطی آنان ریشه دارد، درک متفاوتی از ماهیت گفتمان برساخته پهلوی دوم دارند. نوشتار پیش رو بر آن است تا بر اساس رویکرد روانشناسی گفتمانی پاتر و وترل، درک متفاوت کارگزاران شاخص عصر پهلوی دوم که درکنش متقابل با ساختار گفتمان مسلط قرار دارند را با استفاده از متن خاطرات سیاسی آنان، واکاوی نماید. دستاورد نوشتار حاضر آن است‌که علم و هویدا به عنوان دوکارگزار شاخص عصر پهلوی، علی‌رغم آن‌که در گفتارهای رسمی خود در جهت برساخت سلطنت مطلقه پهلوی اظهار نظر کرده‌اند؛ اما از خلال مکتوبات غیر رسمی آنان، ناهمسازی ذهنی‌شان با ساخت قدرت پهلوی آشکار است.

کلیدواژه‌ها