عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی- دانشگاه علامه طباطبایی- تهران
10.30510/psi.2022.363316.4038
چکیده
یکی از مفاهیم مدرن مطرحشده در دنیای سیاست، مفهوم توسعهیافتگی و توسعه نیافتگی است. همانگونه که کشورها از منظر اقتصادی به سه دسته کشورهای توسعهیافته، کشورهای درحالتوسعه و کشورهای توسعهنیافته تقسیمشدهاند، از دیدگاه سیاسی نیز این مفهوم را میتوان در سه لایه کشورهای توسعهیافته سیاسی، کشورهای در حال دستیابی به توسعه سیاسی و کشورهای عقبمانده از توسعه سیاسی قلمداد کرد. در حقیقت توسعه سیاسی را میتوان فرایند مستمر گذر از جوامع استبدادی به جوامع مردمسالار قلمداد کرد که در طی آنهمه شئون و ارکان جامعه تغییر و تحول اساسی مییابد و بر اساس شاخصهایی شامل شیوه انتخابات، تکثرگرایی، آزادیهای مدنی، مشارکت سیاسی و فرهنگ سیاسی، مردم اجازه مشارکت و فعالیت یافته و در تعیین سرنوشت خویش نقش مهم و سیاسی ایفا میکند. بر این اساس نقش « مردم» در عرصه حکومت و قدرت سیاسی مهمترین موضوع مقاله حاضر است که در ابتدا باید مفهوم مردمسالاری تبیین شود ؟ اینکه مردمسالاری چه ضرورتی دارد ؟ سپس به مهمترین موانع مردمسالاری برای تحقق حکومت ایده آل بپردازیم.برای این منظور روش تحقیق کیفی با رویکرد توصیفی _تحلیلی مورداستفاده قرار خواهد گرفت.