در مقاله حاضر، به فروکاست هویت قومی یا ایلی به هویت طایفهای یا طایفهگرایی میپردازیم. فرایند طایفهای شدن هویت های ایلی، دلالت دارد بر میل هویتهای کلان ملی، قومی و دینی به ذرهای شدن آنها. نویسندگان مقاله حاضر، ابتدا به مباحثی در خصوص هویت پرداختند، سپس دو رویکرد واگرایی و همگرایی قومی را با تاکید بر ایل بختیاری مورد بررسی قرار میدهند. رویداد همگرایی ایلی زمانی به وقوع میپیوندد که یک محرک بیرونی در تقابل با هویت تمام عیار ایلی سربرآورد، که در این شرایط، رویه وحدت ایلی علیه این محرک خارجی شکل میگیرد. از سوی دیگر، وضعیت واگرایی هنگامی به وقوع میپیوندد که در اثر رقابتهای سیاسی اجتماعی، منازعات درون ایلی شکل میگیرد. در اینصورت، کارگزاران قدرتمند طایفهای، با بازخوانی منابع فرهنگی و هویتی بومی و باز ظهور عناصر و نمادهای کهن، با برگزاری کارناوال ها و مناسک مختلف، تاریخ نگاری، نسب نامهنویسی و شجره نامه نویسی اقدام به احراز هویت جدید نموده و رقابتهای سیاسی را در مجرای این منازعات و یا کنشگری ها صورتبندی می نمایند. مقاله حاضر درصدد بیان این فرضیه می باشد که در نتیجه رقابتهای سیاسی، هویتهای قومی دچار واگرایی شدند و میل به طایفهگرایی در میان هویتهای کلان ایلی در حال قوام یافتن است. چارچوب نظری مقاله حاضر مبتنی بر جامعه شناسی معرفت می باشد و نتیجه گیری راهبردی مقاله مبتنی است بر ارایه راهبردهایی برای پیشگیری از شکاف هویتی در اقوام ایرانی.