تبیین تفکر در ساختار نوشتار محی الدین ابن عربی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد‌‌ گروه‌ زبان ‌و ادبیات عربی، واحد علوم ‌و تحقیقات، دانشگاه‌ آزاد اسلامی، تهران، ایران.

2 دانش آموخته ‌دکتری زبان ‌و‌ ادبیات‌عربی،‌ گروه‌زبان و ادبیات‌عربی، دانشکده‌ ادبیات، علوم‌ انسانی‌و ‌اجتماعی، واحد علوم

چکیده

جایگاه اصول عقاید وتصوف درسیر زمان به ابتدای وحی بازمیگردد. متفکران متصوفه درشرق و غرب جهان اسلام، از قرن دوم تا قرن ششم هجری، بتدریج پایه وبنیاد تصوف را استحکام بخشیدند تاآنجاکه، ابن عربی در اواسط قرن ششم باتوجه به محیط ولادتش باجهان تصوف آشنایت‌کامل داشت. سرزمین اندلس درسیرتاریخ آکنده از دانشمندان و فرقه‌های متصوفه روحانی بودکه، بصورت خروشان اینگونه تفکرات معنوی را بیان مینمودند. با ظهوراندیشه ابن عربی، ناگهان تفکری جدید از لحاظ الهیات انسان شناسی دربیان انسان کامل و علم النفس و مردم شناسی، در مفاهیم واژگان تصوف باوسعت عظیم شکل میگیردکه گویی باتبلور آن نقطه عطفی در داخل سنت تصوف پیدا شده است. درست است که برخی از متصوفه قبل، همچون حکیم ترمذی و بایزید بسطامی، مسائل‌حکمت الهی وتبدیل انسان عامی به کامل را مورد بحث قرار داده بودند، و در آثار عطار و ابن مسره نظریات جهانشناسی وجود داشته است لذا این مقاله درصدد تبیین تفکر محی الدین ابن عربی و بزرگان عرفان در تحلیل انسانی میباشدکه، بیشتر کتب آنان ساختار لغوی عرفانی وچگونی نتایج حاصله دربیان انسان کامل و وحدت وجود را ترسیم میدارد. مقاله حاضر بر این فرض استوار است که ابن عربی با توجه به نظریات عرفانی متصوفه قدیم در بیان انسان که بعنوان جهان عینی جایگاهی را برای خودنقش بسته است چگونه توانسته در جهان لغات تصوف رنگ و معنایی خاص عرفانی را برای خود ایجاد کرده است.

کلیدواژه‌ها